به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، اسحاق عاطفی_ روزنامه فرامنطقهای رأی الیوم، با انتشار یادداشتی به قلم «فیاض العبدقازان» نویسنده و کارشناس رسانههای بینالمللی و توسعه پایدار در واشنگتن، به موضوع رجزخوانیهای این روزهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران و تهدیدهای تلآویو پرداخت.
«بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی که پس از کشمکشهای طولانی و با وجود هشدارهای داخلی و خارجی مجبور شد، افراطیترین کابینه این رژیم از زمان اعلام موجودیت جعلی آن را تشکیل دهد، در راستای فرار رو به جلو از انتقادها، این روزها با تهدید تکراری تجاوز به ایران، عرض اندام و تلاش میکند خود را در درون جامعه صهیونیستی قدرتمند جلوه دهد.
نویسنده در این یادداشت که با تیتر «آنها میتوانند جنگ را علیه جمهوری اسلامی آغاز کنند، اما بدون شکست خود نخواهند توانست آن را متوقف کنند»، منتشر شد، تصریح میکند: «به عنوان ناظر تحولات در دو صحنه آمریکا و خاورمیانه، تصور نمیکنم جوزف بایدن، رئیسجمهور آمریکا که به صهیونیستی بودن خود در سفر به یک کشور عربی و اسلامی افتخار میکرد، با به راه انداختن جنگ علیه ایران، بر سر شانس ضعیف خود برای انتخاب مجدد در انتخابات آمریکا، قمار کند».
وی نوشت: «مردم آمریکا پس از پایان دخالت نظامی آمریکا در عراق نفس راحتی کشیدند هرچند که اینک، آمریکا درگیر جنگ روسیه و اوکراین است. از این رو، مردم آمریکا اکنون، حاضر به تحمل هزینههای جنگ جدید آمریکا، این بار در ایران نیستند. جنگی که روند تورم مستمر در اقتصاد آمریکا را تشدید میکند و باعث افزایش قیمت نفت میشود و تهدیدی برای عرضه آن به آمریکا و جهان خواهد شد».
نگارنده بر این باور است که «رئیس جمهور آمریکا و رژیم صهیونیستی میتوانند برای هدف قراردادن رآکتورهای هستهای ایران برنامهریزی کنند، اما در صورت اجرای این برنامه، چه کسی تضمین میکند که پاسخ ایران محدود باشد و شامل رآکتورهای هستهای اسرائیل، چاههای نفت خلیج [فارس]و سربازان آمریکایی حاضر در سوریه، عراق و چه بسا حتی قطر نشود؟».
به اعتقاد نویسنده، «حوثیها که وطنشان هنوز در رنج است و در آن خونها ریخته میشود، در اعلام همبستگی با جمهوری اسلامی، به هدف قرار دادن پالایشگاههای نفت آرامکو مبادرت میورزند».
نگارنده در ادامه درباره واکنش حزبالله لبنان و تهدید آن هشدار میدهد و مینویسد: حزبالله نیز تهدید کرده است و اسرائیلیها به خوبی از میزان جدیت این تهدید آگاهند. زمانی که سید نصرالله گفت: "اگر اسرائیلیها فرودگاه بیروت را هدف قرار دهند، ما فرودگاه بنگوریون را میزنیم. " لذا اگر اسرائیلیها تصور میکنند که جنگ آنها علیه ایران به جنگ میان ایالات متحده و رژیم اسرائیل از یک سو و ایران از سوی دیگر محدود خواهد، شد، دچار توهم شدهاند. اگر واقعا اسرائیلیها اینچنین فکر میکنند، باید گفت که سادهلوحی آنها اینبار، بسیار بیشتر از سادهلوحی آنها در هنگام جنگ ۱۹۸۲ علیه لبنان خواهد بود».
نویسنده در ادامه بمبگذاری انتحاری در سال ۱۹۸۳ علیه تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت که در آن حدود ۲۴۱ سرباز آمریکایی کشته شدند و اجساد آنها دراز به دراز در نزدیکی فرودگاه بین المللی روز زمین افتاد و خونینترین روز در تاریخ تفنگداران دریایی آمریکا از زمان روز معروف به روز دی (D-Day) در ایووجیما در سال ۱۹۴۵ به شمار میرود، را یادآوری میکند.
وی با یادآوری این روز مینویسد: «اگر این روز را به یادآوریم، تجربه ایالات متحده با ایران در خاورمیانه چندان دلگرمکننده نیست و حتی دردناک است. این سربازان آمریکایی در نتیجه شکست راهبردی "رونالد ریگان" رئیسجمهور وقت آمریکا که هرگز در زندگی پست نظامی نداشته و بیشتر یک بازیگر حرفهای سینما بود، کشته شدند. زیرا وی احتمالا نمیتوانست بین دنیای فیلمهای فرضی در هالیوود و دنیای واقعی تمایز قائل شود! درست به همین دلیل ریگان، ارتش آمریکا را درگیر جنگی کرد که چند ماه در کوه لبنان با نیروهای ولید جنبلاط رهبر لبنان ادامه یافت تا نظام فئودالی لبنان را نجات دهد، اما شکست خورد!».
بنا بر این یادداشت «راهبرد ریگان برای جذب به اصطلاح «مجاهدین افغان» در دهه هشتاد قرن پیش با کمک مالی عربستان سعودی، او را قادر ساخت تا از دین اسلام به عنوان ابزاری در جنگ سرد علیه اتحاد جماهیر شوروی استفاده کند. سپتامبر سال 2001! به جای اینکه سیاستمداران آمریکایی پیشقدم شوند و به کوته فکری این راهبرد خود اعتراف کنند، دین اسلام را مورد سرزنش قرار دادند و با همراهی رسانههای آمریکایی آن را به عنوان تروریسم معرفی کردند!».
نگارنده میافزاید: «در آوریل سال ۱۹۸۳، مقر اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در بیروت هدف قرار گرفت و طی آن ۶۳ نفر از جمله ۱۷ آمریکایی کشته شدند. پس از آن ربودن شهروندان بیگناه آمریکایی در بیروت که با دولت آمریکا همکاری نداشتند ادامه یافت! در نتیجه حملات و تبعیضها نیز علیه آمریکاییهای عرب الاصل در آمریکا افزایش یافت!».
وی سپس این سوال را طرح میکند: «آیا تصمیمگیرندگان در آمریکا میخواهند؛ کسی، نتایج نشان دادن چراغ سبز به رژیم اسرائیل برای حمله به لبنان را به آنها متذکر شود؟ من به این تصمیمگیرندگان آمریکایی تاکید میکنم که آنچه برای آنها و اسرائیلیها در لبنان در جریان حمله اسرائیل رخ داد، در مقایسه با آن چیزی که در نتیجه نشان دادن چراغ سبز به اسرائیل برای حمله به ایران یا مشارکت آمریکا در این حمله اتفاق خواهد یافت، شبیه یک پیکنیک است».
نگارنده سپس تصریح کرد: «آیا امیدوارم تصمیمگیرندگان در آمریکا از تاریخ درس بگیرند؟ اگر امپریالیستها و صهیونیستهای نژادپرست طبق معمول نتوانند از تاریخ درس بگیرند، امیدوارم در درس گرفتن از ژئوپلیتیک ناکام نمانند! تا زمانی که به تجاوز به جمهوری اسلامی میاندیشد، عراق، یمن، سوریه و شاید لبنان و فلسطین را نه تنها امتداد عمق راهبردی ایران اسلامی بداند که آنها را در یک جبهه در کنار خواهرشان، یعنی جمهوری اسلامی ایران ببیند».
وی در پایان تاکید میکند: «با همه احترامی که برای عراق قائلم باید بگویم که ایران، عراق نیست و آیت الله سید علی خامنهای نییز صدام حسین نیست! وسعت ایران از نظر جغرافیایی حدود چهار برابر عراق و جمعتی آن حدود سه برابر جمعیت عراق است! یعنی ایران عمق راهبردی زیادی دارد و ایرانِ امروز، متحدان و برادرانی دارد که خود را عمق راهبردی آن میدانند و بیشتر از اینکه اسرائیلیها و آمریکاییها از زندگی برای باطل لذت ببرند، از شهادت در راه حق لذت میبرند».